کد خبر: ۵۹۷۶۶۰
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۰ - ۲۹ مهر ۱۳۹۹

روزنامه شرق: این روزها، زمین اینستاگرام و دیگر شبکه‌های اجتماعی، صحنه زد‌و‌خورد و زورآزمایی دو قطب متضاد جامعه ایران است.

هر اتفاقی که رخ می‌دهد، به‌سرعت دو طرف محتواهای‌شان را به مصاف هم می‌فرستند و این هماوردی بزرگ، هر روز جدی‌تر و شدیدتر دنبال می‌شود. گروه اقلیت، طرفداران جناح اصولگرا و اکثریت، مخالفان این جناح هستند. در میان گروه اکثریت هم تشتت و اختلاف موج می‌زند. آنهایی که در چارچوب نظام تعریف می‌شوند و عده دیگری که خارج از آن فعالیت می‌کنند. افرادی هم هستند که تعلق خاصی ندارند و حسب مورد و میزان تأثیرگذاری محتوا، در یک سوی این منازعه دیجیتال قرار می‌گیرند.

اصولگرایان، گرچه در برابر کاربران میلیونی مخالف‌شان، از عِده کمتری برخوردارند؛ اما معلوم است که عُده بیشتری دارند. کار تیمی و برنامه‌ریزی‌شده و تولید محتواهای جالب در اردوگاه اصولگرایان، بهتر از گذشته است؛ اما عموما محتواهای تولیدی‌ آنها، در سیلاب سهمگین طرف مقابل که مسلسل‌وار منتشر می‌شود، یارای مقاومت نمی‌یابد.

ضمن اینکه در سیاست‌گذاری هم ناشی‌گری می‌کنند؛ مثلا برای توجیه مشکلات کنونی، همه توان تهاجمی خود را متوجه شخص حسن روحانی کرده‌اند؛ در‌حالی‌که مخاطب عام و جوان، از این حمله همه‌جانبه و مؤثر، ناکارآمدی سيستم را برداشت می‌کند؛ البته اگر قائل به نظریه توطئه باشیم، لابد نفوذی اتفاق افتاده و توانسته است برنامه‌ریزی رسانه‌ای آنها را به چنین سمت و سویی ببرد.

در همین رویداد وفات استاد شجریان، به دلیل ناشی‌گری آنها در سیاست‌گذاری رسانه‌ای، بنا بر آمار محمد رهبری، پژوهشگر شبکه‌های اجتماعی، ویدئوهای خسرو آواز ایران، بیش از 148 میلیون بار دیده شد و مطالب مرتبط، بیش از 59 میلیون لایک گرفت و بیش از یک‌میلیون‌و 230 هزار کامنت داشت.

دو دهه قبل، بعد از دوم خرداد 76، فضای رسانه‌ای باز شد. روزنامه‌ها و مجلات زیادی انتشار یافت و اصولگرایان از این فضای تند و تیز و سهمناک اصلاحات، هراسان شدند و در پی چاره‌جویی برآمدند.

آنها در برابر ده‌ها نشریه اصلاحات، فقط رسالت و کیهان و یکی، دو روزنامه دیگر را داشتند. تعطیلی جمعی روزنامه‌های دوم‌خردادی و آرای تنبیهی دادگاه مطبوعات سعید مرتضوی برای تولیدکنندگان محتوا، بخشی از تدبیر اصولگرایان برای مقابله با این فضای سنگین سیاسی بود. آنها به این برخوردها بسنده نکردند و در پی ترمیم توان رسانه‌ای خود برآمدند.

در ابتدا، بخشی از نیروهای مطبوعاتی جوان که از سوی آقایان حسین شریعتمداری و حسن شایان‌فر در کیهان پرورش یافته بودند، به مراکز رسانه‌ای از‌جمله واحد مرکزی خبر منتقل شدند که حاصل مشخص آن، اوج‌گیری بخش خبری 20:30 شبکه دو بود. نهادهای مرتبط با اصولگرایان هم فعال شدند و خبرگزاری‌های متعدد از‌جمله فارس، مهر، تسنیم، پایگاه‌های خبری متعدد، سازمان رسانه‌ای اوج و شبکه تلویزیونی افق و نظایر آن، با توان تولید محتوای بالا آغاز به کار کردند.

آرایش رسانه‌ای کشور، یک دهه بعد، برعکس قبل شده بود. بیشترین نیروی انسانی در رسانه‌های اصولگرایان بودند و بخش اعظم تولید محتوا توسط آنها تولید و عرضه می‌شد و اگرچه امکانات و تجهیزات‌شان بیشتر بود، حاشیه امنیت خوب و کافی داشتند، از فضای انحصاری پخش داخلی صدا و تصویر برخوردار بودند، نیروهای مطبوعاتی جناح مقابل، زیر ضرب قرار داشتند و در فضای هراس و بیم کار می‌کردند؛ اما نتیجه کار باز دلخواه مسئولان جناح اصولگرا نبود.

اشکال کار در کجا بود؟ آنها که همه فضای بازی را از آنِ خود کرده، رقیب را مضمحل کرده بودند و هرآنچه برای موفقیت در این بازی لازم بود، در چنگ داشتند؛ اما چرا باز یک پایگاه خبری مثل آمدنیوز که بخش اعظم اخبارش دروغ و دغل بود، مخاطب میلیونی کسب می‌کرد و همه آنها را حیرت‌زده می‌کرد؟

برای مسئولان جناح اصولگرا، پذیرفتنی نبود که جریان اصلی رسانه در کشور، شامل صداوسیما، روزنامه‌های بزرگ و خبرگزاری‌های قدرتمند در اختیار این جناح باشد، ولی آنها صرفا با مخاطب معتقد به اصولگرایی سرگرم باشند و نتوانند جهت‌گیری افکار عمومی را موافق جناح‌شان کنند.

سرمایه‌گذاری سریع روی شبکه‌های اجتماعی داخلی هم افاقه نکرد. برای مثال نتیجه برنامه‌ریزی پُرحجم آنها برای دعوت به مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم، فقط حضور نیروهای ثابت اصولگرایان پای صندوق‌های رأی بود که بدون تلاش آنها هم این حضور شکل می‌گرفت. آنها نتوانستند اکثریت صاحبان رأی را با خود همراه کنند و این به معنای به‌هدر‌رفتن تلاش‌های 20‌ساله برای در‌دست‌گرفتن عنان افکار عمومی بود.

در مصاف رسانه‌ای، آنچه برای متولیان جناح اصولگرا مغفول مانده، کم‌توجهی به تحولات ارتباطی در جامعه انسانی است. اگر در گذشته، پیام هر رسانه‌ای مانند گلوله بر قلب مخاطب می‌نشست و محتوا و پیام رسانه، بر مخاطب منفعل تزریق می‌شد، دیگر در فضای جدید، شرایط دگرگون شده؛ مخاطب امروزی انتخاب‌کننده است و منفعل نیست. تنوع پلتفرم‌های رسانه‌ای، به او قدرت انتخاب داده است. برای مخاطب، پیام اهمیت دارد، نه غول‌بودن رسانه. در این فضا، رسانه ملی با ده‌ها هزار نیرو و صدها میلیارد بودجه و امکانات عظیم و انحصار در پخش پیام، در برابر شبکه ماهواره‌ای که سر و ته آن 30 نفر نیرو نیست، کم می‌آورد.

اصولگرایان، نیروهای خود را عادت داده‌اند که در فضای متکلم وحده، اثرگذار باشند و البته فناوری‌های نوین ارتباطی، بازگشت به چنین فضایی را محال کرده است. حیف از آن‌همه عِده و عُده که فراهم کردند؛ کم‌توجهی به خواست مخاطبان، پافشاری بر چارچوب‌های تنگ و متصلب جناحی و چسبیدن به الگوهای کهنه و تکراری کم‌اثر و بی‌رمق، آنها را در جنگ بزرگ، مغلوب خواهد کرد... و تغییر رمز موفقیت است.


نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"