کد خبر: ۵۹۶۷۲۲
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۸ - ۱۹ مهر ۱۳۹۹

روزنامه آرمان ملی: دکتر عبدالحسین مختاباد، خواننده آواز ایرانی درباره استاد شجریان گفت: محمدرضا شجریان مانند طبیبی بود که به جامعه خود دروغ نمی‌گفت.

مختاباد: شجریان، دروغ نمی‌گفت

«دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد». استاد بی‌بدیل آواز ایران محمدرضا شجریان آسمانی شد. خبری تکان‌‌دهنده که در روز اربعین حسینی جامعه ایران را داغدار و ماتم زده کرد. واکنش‌ها به درگذشت خسرو آواز ایران به اندازه‌ای گسترده بود که خیلی زود سراسر ایران رنگ عزا به خود گرفت و بازتاب بین‌المللی در رسانه‌های مختلف جهان پیدا کرد. در میان اندوه و ماتم بزرگ مردم ایران، روز جمعه در بهشت زهرای تهران بر پیکر استاد شجریان نماز خوانده شد و قرار است امروز شنبه در جوار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شود. به همین دلیل و برای بررسی یک عمر کارنامه هنری محمدرضا شجریان با دکتر عبدالحسین مختاباد، استاد آواز ایران گفت‌وگو کرده است.

دکتر مختاباد معتقد است: «‌شجریان استعاره‌های عمیق حافظ و سعدی را که در زمان خود کارکرد سیاسی و اجتماعی داشته، به‌روز کرده و درباره جامعه امروز به کار برده است. «جماعتی که نظر را حرام می‌دانند/ نظر حرام بکردند و خون خلق حلال».بسیاری از آثاری که ایشان خلق کرده‌اند مانند اثری که با مرحوم مشکاتیان به نام «بیداد» داشتند که در شرایط دشوار اجتماعی و سیاسی یک نفس تازه را در روح جامعه دمید. همه این مسائل جنبه‌هایی از شخصیت برجسته و کم‌نظیری مانند شجریان بود که در شرایط مختلف اجتماعی و سیاسی واکنش‌های متناسب با شرایط از خود نشان می‌داد». در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

سابقه آشنایی شما با استاد شجریان به چه سالی باز‌می‌گردد؟

از سال ۵۷ که بنده در ساری حضور داشتم با صدای استاد شجریان آشنا شدم و کارهای ایشان را دنبال می‌کردم.پس از آن نیز در محافل و مجالس زیادی در خدمت ایشان بودم.ایشان نیز به بنده لطف داشتند و گاهی این لطف را بیان می‌کردند. در این دید و بازدید‌هایی که در مکان‌های مختلف از جمله در منزل ایشان صورت می‌گرفت همواره نکات مهمی را عنوان می‌کردند.

به خاطر دارم یک بار هنگامی که با ایشان درمورد موسیقی صحبت می‌کردم به ایشان گفتم هنگامی که آثار شما را بررسی می‌کنم متوجه می‌شوم که شما شبیه هیچ‌کدام از بزرگانی که شاگرد آنها بوده‌اید نیستید.آقای شجریان در پاسخ گفتند من خودم همه پازل‌های موسیقی که یاد گرفته بودم را کنار هم چیدم تا به این نقطه رسیدم.آقای شجریان معتقد بودند هنر میانبر ندارد و با زرنگ‌بازی نمی‌توان به یک هنرمند واقعی تبدیل شد.اگر کسی قصد دارد به قله هنر برسد باید از سختی‌ها و دشواری‌های این مسیر عبور کند.در واقع نیز به همین شکل است و هنگامی که به آثار شجریان دقت می‌کنیم متوجه می‌شویم که این آثار متعلق به خود ایشان و سبک و مکتبی است که به وجود آورده‌اند.

به همین دلیل امروز می‌توانیم عنوان کنیم شجریان دارای یک مکتب آوازی در موسیقی ایران بوده و هنرمند متمایزی نسبت به دیگران است. شجریان مانند نیما یوشیج یا حافظ و سعدی دارای سبک و مکتب خاص خود است.کسانی که اهل هنر هستند به‌خوبی به این نکته آگاهی دارند که ایجاد یک سبک و هنر کار آسانی نیست.شاید یک قرن طول بکشد تا کسی این جرأت را پیدا کند که مدعی شود در موسیقی یا هنر یک مکتب ایجاد کرده است.

مهم‌ترین وجه تمایز شجریان با دیگران که سبب شده از مکتب شجریان نام ببریم چه بوده است؟چرا باید برای شجریان وجهی متمایز در هنر ایران قائل شویم؟

هنر به دو بخش فرم و محتوا تقسیم‌بندی می‌شود.بخش فرم شامل بخش تکنیکی و اطلاعات است و بخش محتوا چیزی است که به ذهنیت هنرمند و نوع نگاه به جهان در هنرمند باز‌می‌گردد.

شجریان به عنوان یک خواننده برجسته فرم را در اوج خود داشت.شجریان با تحقیقات جدی که انجام داده بود و از محضر بزرگانی که تلمذ کرده بود به نوعی سبک و قابلیت در ردیف رسیده بود و ایشان را به یک گنجینه ردیف ایرانی تبدیل کرده بود. در کنار این شجریان شناخت عمیقی از ادبیات داشت که در بخش تکنیکال موسیقی دارای اهمیت است.

همه این مسائل به محتوا بستگی دارد که یک هنرمند چگونه‌ از همه این جزئیات یک کل منسجم و تأثیرگذار ارائه بدهد.این اتفاق همان است که از یک فرد بتهوون، موتسارت، بنان، مشکاتیان، لطفی و علیزاده می‌سازد.اینجا هنرمند تنهاست و خودش این بنا را به تنهایی ایجاد می‌کنند. مانند کشتی‌گیری که مربی به وی فنون را یاد می‌دهد اما در روی تشک کشتی تنهاست و باید با مهارت و شجاعتی که دارد پشت حریف را به خاک برساند.محتوایی که شجریان در آثار خود مورد استفاده قرار می‌دهد ضرباهنگ حس جامعه را درک می‌کند.به همین دلیل نیز هنگامی که شجریان یک شعر از حافظ می‌خواند همه فکر می‌کنند این شعر کنایه‌ای است از وضعیت اجتماعی و سیاسی روز جامعه.

شاید اگر این شعر را فرد دیگری می‌خواند این حس را در دیگران ایجاد نمی‌کرد.اینه مسأله به ذهنیت هنرمند باز‌می‌گردد. به همین دلیل نیز شجریان تنها یک خواننده نبود؛ بلکه یک کنشگر سیاسی و اجتماعی بود.خوانندگی و هنر نیز برای شجریان به عنوان ابزاری بود که کنشگری سیاسی و اجتماعی خود را نشان بدهد.شجریان با این حربه تلاش می‌کرد جامعه را به سمت اندیشه، آزادی و هنر رهنمون کند.به همین دلیل نیز باید هنر موسیقی در ایران را به قبل و بعد از شجریان تقسیم‌بندی کرد.

چرا باید موسیقی ایران را به قبل و بعد از شجریان تقسیم‌بندی کرد؟

در سال‌های ابتدایی انقلاب که فضای مذهبی در کشور شدت داشت تنها دو خواننده بودند که به‌رغم فضای عمومی جامعه مورد قبول همگان قرار داشتند و مذهبیون با صدای آنها مشکلی نداشتند و این دو خواننده شجریان و خانم پریسا بودند.شجریان یک تنفس و یک پل بین موسیقی و مذهب ایجاد کرد که تا قبل از آن نظیرش وجود نداشت.در وجه سیاسی نیز این وضعیت وجود دارد و شجریان مانند عارف قزوینی عمل کرده است. عارف قزوینی در جایی عنوان می‌کرد تا قبل از من تصنیف ایرانی درباره گربه ناصرالدین شاه بوده؛ این در حالی است که من تصنیف ایرانی را وارد مباحث سیاسی و اجتماعی کردم.

به عنوان مثال شعر «از خود جوانان وطن لاله دمیده» از جمله تصنیف‌های عارف‌قزوینی است.عارف‌قزوینی در جای دیگری عنوان می‌کند:«خوابند وکیلان و خرابند وزیران». این مسائل مفاهیم عمیقی بود که عارف قزوینی وارد موسیقی ایرانی کرد.شجریان نیز همین کار را با ادبیات کهن ایران کرد.شجریان استعاره‌های عمیق حافظ و سعدی را که در زمان خود کارکرد سیاسی و اجتماعی داشت، به‌روز کرده و درباره جامعه امروز به کار برده است. «جماعتی که نظر را حرام می‌دانند/ نظر حرام بکردند و خون خلق حلال».

بسیاری از آثاری که ایشان خلق کرده‌اند مانند اثری که با مرحوم مشکاتیان به نام «بیداد» داشتند که در شرایط دشوار اجتماعی و سیاسی یک نفس تازه را در روح جامعه دمید.همه این مسائل جنبه‌هایی از شخصیت برجسته و کم‌نظیری مانند شجریان بود که در شرایط مختلف اجتماعی و سیاسی واکنش‌های متناسب با شرایط از خود نشان می‌داد.شجریان هنر خود را در اختیار اندیشه‌های خود قرار داده بود و این نکته وجه تمایز ایشان با دیگران بود.

اغــلب هــنرمــندان علاقه‌ای به حــضور در عــرصه سیاسی ندارند و از آن دوری مــی‌کنند. چرا شجریان چنین وضعیتی نداشت؟ آیا خود ایشان تمایل داشتند در عرصه سیاسی حضور داشته باشند یا اندیشه و کارکرد هنری ایشان چنین اقتضایی را ایجاد می‌کرد؟

امکان ندارد یک هنرمند نسبت به اتفاقات اجتماعی و سیاسی جامعه خود بی‌تفاوت باشد. این وضعیت به خصوص در جوامعی مانند ایران که خواسته‌های سیاسی خود را به زندگی روزمره مردم تحمیل می‌کند وجود دارد، بنابراین همه افراد جامعه نسبت به مسائل سیاسی حساسیت دارند. هنرمندان نیز با توجه به جایگاهی که در اختیار دارند نسبت به وضعیت اجتماعی،فرهنگی و سیاسی جامعه خود حساسیت دارند.

در شرایط کنونی نوعی اعتراض در اغلب آثار هنری نسبت به برخی رویکردهای سیاسی در جامعه وجود دارد.در چنین شرایطی دیدگاه برخی هنرمندان گستره بیشتری در جامعه پیدا می‌کند و برخی کمتر. هنرمند عضوی از یک جامعه است. هنرمند نمی‌تواند در جامعه‌ای حضور داشته باشد و شاهد تبعیض و بی‌عدالتی باشد و سکوت کند و حرفی نزند. در همه عرصه‌های هنری اعم از سینما، تئاتر، موسیقی و ادبیات کنشگری سیاسی وجود دارد.بدون‌تردید اگر این نوع کنشگری وجود نداشته باشد جامعه خفه می‌شود.هنرمندی مانند شجریان نیز مانند همه افراد جامعه ممکن است نسبت به یک سیاستمدار علاقه پیدا کند.

با این وجود پس مدتی اگر متوجه شود آن سیاستمدار جامعه را به مسیر دیگری کشیده اجباری نیست که همچنان از آن سیاستمدار دفاع کند.به همین دلیل یک هنرمند در هنر خود نسبت به این مسائل حساس است و در صورت لزوم انتقاد می‌کند.در طول تاریخ بشر هنر یکی بانفوذ‌ترین ساحت‌های زندگی انسان بوده که حتی منشأ الهام علم قرار گرفته است.بسیاری از پیشرفت‌های علمی که در غرب صورت گرفته در ابتدا توسط هنرمندان، شعرا، فلاسفه و اندیشمندان آغاز شده و سپس وارد وادی علم شده و مانند دو بازو سبب توسعه و پیشرفت شده‌اند.به صورت طبیعی شجریان به عنوان یک هنرمند نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه دغدغه داشته و واکنش نشان می‌داده است.

این در حالی است که جامعه نیز در شرایطی قرار نداشته که بتواند از ظرفیت اندیشه و هنر چنین هنرمندانی در راستای اصلاح خود استفاده کند.این نکته به معنای این است که قدرت به یک سمت حرکت کرده در حالی که هنرمندان به سمت دیگری حرکت کرده است.

امروز این فاصله نیز بیشتر شده و مشاهده می‌کنیم هنرمندانی که در گذشته اندک علاقه‌ای به سیاست داشتند در شرایط کنونی ترجیح می‌دهند وارد عرصه سیاسی نشوند و خود را از فضای سیاسی دور کرده‌اند.حتی برخی نسبت به حضور در فضای سیاسی احساس پشیمانی و ندامت می‌کنند.

رابطه هنرمند و قدرت چگونه باید باشد؟

هنرمند و اندیشمند با قدرت نیست؛ بلکه برقدرت است.اگر هنرمند با قدرت باشد هنرش به یغما می‌رود و ماهیت اصلی خود را از دست می‌دهد. تفاوت حافظ با انوری در چیست؟ انوری نیز شاعر گرانقدری است و شعرهای زیبایی سروده است.با این وجود به دلیل اینکه حافظ مرز خود را از قدرت جدا کرده است به شاعر برجسته‌ای تبدیل شده است.حافظ و فردوسی برای جامعه انسانی شعر سروده‌اند.این وضعیت درباره شخصیت برجسته‌ای مانند محمدرضا شجریان نیز وجود داشته است.شجریان شخصیتی نبود که در مقابل مشکلات اجتماعی و سیاسی جامعه‌اش سکوت کند.

چــرا حــساسیت بــرخی نــهادها مــانند صداوسیما روی شجـریان زیــاد شده بود؟آیا دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی شجریان به این وضعیت دامن زده بود؟

این حساسیت‌ها به دلیل فقدان یک تفکر منسجم بوده و به نوعی نقطه ضعف برای نهادهایی مانند صداوسیما است. رسانه ملی باید بین کارمند خود و هنرمندان تفاوت قائل شود.هنرمند مانند طبیب جامعه است.هنگامی که فردی با هر طبقه و مقامی پیش پزشک می‌رود و پزشک برای وی دارو تجویز می‌کند و به وی توصیه‌هایی می‌کند اگر توصیه‌های پزشک به مذاقش خوش نیامد باید پزشک را کتک بزند و با پزشک برخورد کند؟ بدون‌تردید اگر چنین رفتاری از خود نشان بدهد چند مدت دیگر دوباره با وضعی بدتر به پزشک مراجعه خواهد کرد.هنرمند مانند پزشک روحی جامعه است و اگر ایراد و انتقادی نسبت به شما عنوان می‌کند به دلیل دلسوزی و تعهدی است که نسبت به جامعه دارد.

صداوسیما می‌توانست با فرستادن یک گروه خبری به صورت مستمر اخبار مرتبط با بیماری آقای شجریان را منعکس کند. این در حالی است که صداوسیما چنین کاری انجام نداد و به علاقه مردم نسبت به استاد شجریان بی‌تفاوت بود و آن را نادیده گرفت. به همین دلیل نیز مردم در مقابل بیمارستانی که آقای شجریان در آن بستری بود تجمع کردند و نسبت به رفتار صداوسیما واکنش نشان دادند.استاد شجریان در بین مردم جامعه دارای جایگاه است و مردم برای ایشان احترام قائل هستند.شبکه یک عنوان می‌کند شبکه یک شبکه هر ایرانی.

سوال اینجاست آیا هواداران میلیونی استاد شجریان هر ایرانی نیستند و جزئی از افراد جامعه قلمداد نمی‌شوند؟اگر هنرمند با نهادهای قدرت زاویه داشته باشد و مسئولان بتوانند به راحتی مسئولیت خود را انجام بدهند و از دغدغه‌های آنها استفاده کنند، آن جامعه روبه رشد است.هنرمندانی که مجیزگو و چاپلوس مسئولان هستند برخلاف منافع آنها رفتار می‌کنند و در نهایت به ضرر آنها تمام خواهد شد. چنین هنرمندی مانند پزشکی است که به بیمار خود دروغ می‌گوید و به وی نمی‌گوید در بدن وی چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

این در حالی است که شجریان چنین وضعیت نداشت و مانند طبیبی بود که به جامعه خود دروغ نمی‌گفت. متأسفانه این نوع کج‌سلیقگی در د‌هه‌های گذشته در صداوسیما و برخی نهادهای دیگر وجود داشته است.به دلیل همین کج‌سلیقگی‌ها بوده که در طول چهار دهه گذشته مردم حتی چهار دقیقه از صداوسیما درباره بزرگان هنر این کشور برنامه ندیدند.چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟ چه اشکالی دارد در این همه شبکه‌های ملی و استانی در طول ماه چند ساعت در اختیار کسانی قرار بگیرد که مانند مدیران صداوسیما فکر نمی‌کنند و نسبت به وضعیت موجود انتقاد دارند؟در همه کشورهای جهان هنرمندان برای حضور در رسانه‌ها با هم رقابت دارند. این در حالی است که در ایران این وضعیت برعکس است و بسیاری از هنرمندان واقعی دعوت صداوسیما برای حضور در برنامه‌های مختلف را نمی‌پذیرند و رد می‌کنند.

چرا فاصله هنرمندان با صداوسیما بیشتر از گذشته شده است؟

واقعیت این است که صداوسیما قد خود را پایین آورده و به کسی اجازه نمی‌دهد از این حدی که مشخص کرده فراتر برود. از سوی دیگر به جای اینکه قد خود را بلند‌تر کند تلاش می‌کند قد دیگران را کوتاه کند و به مرز مورد نظر خود برساند. مشکل از قد‌کوتاه صداوسیما است؛ نه از قد بلند هنرمندان.پس از درگذشت استاد شجریان رسانه‌های مختلف جهان برنامه‌های اختصاصی برای بزرگداشت ایشان پخش کردند. این در حالی بود که چنین اتفاقی در صداوسیما رخ نداد و رسانه ملی پس از مدت‌ها که از استاد شجریان برنامه پخش نمی‌کرد تنها به پخش اخبار درگذشت ایشان اکتفا کرد.ما ظرفیت‌های بزرگی را از دست داده‌ایم. بدون‌تردید اگر نگاه‌های سیاسی به استادشجریان وجود نداشت ایشان می‌توانست منشأ خیر و برکت زیادی در جامعه شود.ما این ظرفیت‌ها را به دست خود از بین برده‌ایم.


نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"